فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۴

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت¹⁴

ات : کوک ددی یعنی پدر این چرا اینجوری صدات میکنه 
کوک : ببین ددی کلا کلمه بدی هست یعنی بد که نیست ولی فقط هرزه ها میگنش( حالا بیا و جمعش کن )
ات : اوهوممم باشه
کوک میخواست یچیزی بم بگه که صدای اون زنیکه اومد
آنا : ددی بیا اینجا دیگه
کوک : هوفففف خدایا من تا یک هفته اینو باید تحمل کنم ؟
رفتم جلو و کوک رو بغل کردم اونم یه بوسه گذاشت روی موهام
ات : کوک .... نگران نباش من هواتو دارم
کوک : من قربونت اون دلت بشم آخهه =)
خندیدیم و رفتیم بیرون
(شب) 
داشتم با تلوزیون کارتون میدیدم که یهو دختره گفت
آنا : ددی منم میخوام فیلم ببینم
کوک : فعلا ات داره کارتون میبینه هر وقت کارش تموم شد
آنا : لطفااااا ( عوق )
رفتم جلو کنترل رو دادم به کوک
ات : کوک اشکال نداره من بعدا میبینم الان خوابم میاد 
بخاطر اون زنیکه نمیتونم برم تو اتاق کوک و باید تنها بخوابم ایشششش . ولی خوشبختانه اتاق زنیکه توی اتاق مهمان هست پس خیالم راحته . رفتم اتاقم دراز کشیدم که در زده شد
ویو کوک *
ات داشت کارتون میدید که این دختره نچسب گیر داد میخواد فیلم ببینه منم میدونستم ات اون کارتون رو خیلی دوست داره پس خواستم یجوری ردش کنم که ات اومد خودش کنترل رو داد و رفت اتاقش
فهمیدم یکم عصبیه دنبال بهونه ام برم پیشش
کوک : من برم ات رو بخوابونم یکم دیگه میام
آنا : باش ددی منتظرم دیر نکنی هااا ( لوس )
اییی دختره چندش
رفتم بالا جلو اتاق ات در زدم
ات : بیا تو
رفتم داخل دیدم دراز کشیده رو تختش
کوک : .......

دوستان میدونم در حال حاضر میخوایید با مشت بزنید تو دهن آنا واس همین تو کامنتا هرچی عشقتون کشید بش بگید 😃🎀
دیدگاه ها (۱۸)

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۵

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۶

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۳

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۲ ورق بزن

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط